رفتم پمپ بنزین به یارو میگم ۴۰ تا بزن !
میگه ۴۰ لیتر ؟
پـَـ نـَـ پـَـ ۴۰ تا قاشق چای خوری
یکی از این سوسک کوچیکا از جلو پام رد شده یه دستمال از جیبم درآوردم … دوستم میگه میخوای بکشیش ؟ پـَـ نه پـَـ آبریزش بینی داره میخوام نریزه رو قالی
به یارو میگی آفتابه داری؟ میگه برا خونه می خوای؟ گفتم پـَـ نه پـَـ برا قالب کیک جشن تولد بابام می خوام، آخه سنتی دوست داره
سر کلاس راهنمایی رانندگی نشسته بودم. کلاس گرم بود و همه خیس عرق شده بودند . به مسئول کلاس میگم : ببخشید خانم میشه کولر رو روشن کنید میگه :گرمه. گفتم: پـَـ نه پـَـ هممون از خجالت خیس عرق شدیم

از تاکسی پیدا شدم به راننده نیگا میکنم، میگه باقی پولتو میخوای؟
میگم پـَـَـ نــه پـَـَــــ میخوام یه دل سیر نیگات کنم که میری دلتنگت نشم
داریم راه میریم با دوستام پام پیچ خورده، خوردم زمین میگه کمک میخوای؟
میگم پـَـَـ نــه پـَـَــــ شماها خودتونو نجات بدین من اینجا میمونم مقاومت میکنم
|
امتیاز مطلب : 51
|
تعداد امتیازدهندگان : 17
|
مجموع امتیاز : 17
|
چهار شنبه 10 آبان 1391 ساعت 2:0 |
بازدید : 3362 |
نویسنده :
►╫KHADEM╫♥●•٠·˙◕‿◕
| ( نظرات )
|

|
امتیاز مطلب : 76
|
تعداد امتیازدهندگان : 23
|
مجموع امتیاز : 23
|
یک شنبه 7 آبان 1391 ساعت 13:22 |
بازدید : 4405 |
نویسنده :
►╫KHADEM╫♥●•٠·˙◕‿◕
| ( نظرات )
|
|
امتیاز مطلب : 68
|
تعداد امتیازدهندگان : 21
|
مجموع امتیاز : 21
|
یک شنبه 7 آبان 1391 ساعت 12:3 |
بازدید : 4420 |
نویسنده :
►╫KHADEM╫♥●•٠·˙◕‿◕
| ( نظرات )
|
|
امتیاز مطلب : 80
|
تعداد امتیازدهندگان : 22
|
مجموع امتیاز : 22
|
یک شنبه 7 آبان 1391 ساعت 11:37 |
بازدید : 4187 |
نویسنده :
►╫KHADEM╫♥●•٠·˙◕‿◕
| ( نظرات )
|
تو ایستگاه متروی آزادی یکی ازم پرسید اینجا آخرشه ؟ منم گفتم پـَـ نـَـ پـَـ نیم ساعت برای ناهار و نماز نگه داشته بعد دوباره راه میوفته
|
امتیاز مطلب : 71
|
تعداد امتیازدهندگان : 19
|
مجموع امتیاز : 19
|
یک شنبه 7 آبان 1391 ساعت 11:35 |
بازدید : 4294 |
نویسنده :
►╫KHADEM╫♥●•٠·˙◕‿◕
| ( نظرات )
|
رفتم به همسایه میگم فرغون دارید ، میگه میخوای باهاش چیزی جابه جا کنید ؟ گفتم پـَـ نـَـ پـَـ میخوایم سوارش بشیم بریم شمال 
|
امتیاز مطلب : 66
|
تعداد امتیازدهندگان : 18
|
مجموع امتیاز : 18
|
یک شنبه 7 آبان 1391 ساعت 11:32 |
بازدید : 4147 |
نویسنده :
►╫KHADEM╫♥●•٠·˙◕‿◕
| ( نظرات )
|
تو توالت بودم و تو حال خودم … یک هو یکی محکم زد به در … گفتم بله … ؟
دیدم داداشمه میگه اه تو اونجایی !؟!؟! گفتم پـ نـ پـ این صدای منشی توالته !!!
لطفا بعد از شنیدن بوق بفرمایین داخل
|
امتیاز مطلب : 67
|
تعداد امتیازدهندگان : 22
|
مجموع امتیاز : 22
|
یک شنبه 7 آبان 1391 ساعت 11:30 |
بازدید : 6240 |
نویسنده :
►╫KHADEM╫♥●•٠·˙◕‿◕
| ( نظرات )
|
رفتم دکتر از منشیه می پرسم دکتر هست؟ میگه بله می خوایید برید پیششون؟
پـــ نه پـــ اومدم ببینم اگه این وقت شب هنوز تو مطبند، تلاش شبانه روزیشون رو سرمشق زندگیم قرار بدم و برم. 
|
امتیاز مطلب : 65
|
تعداد امتیازدهندگان : 19
|
مجموع امتیاز : 19
|
یک شنبه 7 آبان 1398 ساعت 11:18 |
بازدید : 4413 |
نویسنده :
►╫KHADEM╫♥●•٠·˙◕‿◕
| ( نظرات )
|
|
امتیاز مطلب : 71
|
تعداد امتیازدهندگان : 20
|
مجموع امتیاز : 20